محل تبلیغات شما



این یک ساعت، بی حساب کتاب ترین ساعت ساله حتی در این یک ساعت در ثانیه ثانیه هایش هم تو را تمنا می کنم این تو که ذره بین چشمهایم اثری از تو را حتی در فرسخها نمی یابد چه کردی با من تو بگو "تا کی به تمنای وصال تو نشیم لب این ساحل عمر و شب از شب بکشد پر من و این شوق وصال چشم به راه" 23:59:59 30.6.99
امروز هم تو نیستی نیستی و پس این همه موفقیت های من این همه گشت و گذار این همه بلند پروازی این همه تبریک های دیگران، تو نیستی و پس این همه خنده های بلند یا بی صدا تنها که می شوم به جای یک خاطره شیرین فقط یک دل تــــــنگ می ماند من در آستانه چهل سالگی "هنـــــوز" انتظار آمدنت را می کشم انتظار شیرین است؛ اما ترسناک ترسناک مثل دل بستن به ابرهای بارانی بالای کوهستان باران که تمام می شود برای زمین هم به جای یک خاطره شیرین فقط یک دل تنگ می ماند یک دل تــــنگ

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها